ای منجی گل، امام بی رنگ! ای معنی آسمانی چنگ ای آتش جان باده نوشان! ای سعی و صفای می فروشان ای یوسف لحظه های کثرت دردانه ی آسمان وحدت! در چشم غزال مست وحیران در شورش مهر وماه و کیوان در ساحل آبی ترانه در شورش جان هر جوانه در عطر کمند زلف مهتاب هر بوسه ی لاله بر لب آب تو شورش لحظه های نابی در دفتر دل، تو آفتابی ما چله نشین گرد راه ات دُردی کش ساغر نگاه ات در معبد گل ترانه خواندیم با نام تو عاشقانه خواندیم خواندیم تو را به هر بهانه با شروه و شور عاشقانه در موسم نغمه های باران با ناز و کرشمه ی بهاران خواندیم تو را که ما تو بودیم در خانه ی لحظه ها تو بودیم خواندیم تو را ترانه بارید از آینه ها جوانه بارید ما تشنه و تو زلال آبی در ظلمت شب تو آفتابی از آتش قلب پر زنورت خورشید نشسته در حضورت * * ما در ره تو شکستگانیم آشفته تر از نسیم جانیم از گل که شکفته در بهاران یا دانه ی ریز و تند باران از لاله و کوکب و شقایق از ناز و کرشمه ی دقایق از نور سپید بامدادی با نغمه ی ناب مهر و رادی احوال دل خراب ما پرس یا از دلِ عشق از خدا پرس گویند تو را که خستگانیم دیدار تو را ترانه خوانیم گویند زمین ز غصه افسرد چشمان زمان ز گریه پژمرد